pesarak

هرچی که فکرش کنی

pesarak

هرچی که فکرش کنی

نگاهی به جنبه‌های اعجاز قرآن‌

 اعجاز در اصطلاح یعنی شخصی که ادعای منصبی از منصب‌های الهی می‌کند باید برای گواه به صدق گفتارش عملی را انجام دهد که دیگران از انجام دادن آن عاجزند، چون آن عمل به ظاهر بر خلاف قوانین خلقت و خارج از مسیر عادی و طبیعی است، انجام دادن چنین عملی را اعجاز و خود عمل را معجزه می‌نامند. (ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی، ص 49)‌  

 


 

بدیهی است پیامبری و سفارت الهی از مناصب بزرگ و مقامات عالی است که افراد بسیاری خواهان آن هستند و افرادی به دروغ آن را ادعا می‌کنند بنابراین کسانی که مدعی رسالت و سفارت الهی‌اند باید دارای شاهد و گواهی باشند که قوانین طبیعت را در هم بشکند و برخلاف سیر عادی و طبیعی جریان یابد و دیگران را از آوردن چنین گواه و شاهدی ناتوان سازد. این‌گونه اعمال خارق‌العاده که پشتوانه و شاهد پیامبری و رسالت است معجزه و انجام دادن آن را اعجاز می‌نامند. (همان، ص 53)‌

در این میان، بهترین معجزه آن است که مشابه عالی‌ترین فن آن دوران باشد، بنابراین حکمت الهی اقتضا می‌کند به هر پیامبری معجزه‌ای عنایت کند که مشابه با فن و صنعت رایج آن زمان باشد و علما و دانشمندان بسیاری در آن محیط از آن علم آگاه باشند تا بتوانند حقیقت معجزه و تفاوت آن با علم و فن رایج ‌آن دوران را براحتی تشخیص دهند و با علم و آگاهی اظهارنظر و داوری کنند و به این وسیله مردم زودتر آن معجزه را تصدیق و سریع‌تر به آن پیامبر ایمان خواهند آورد.

اعراب در زمان جاهلیت از میان تمام علوم و فنون تنها در فن فصاحت و بلاغت و فنون ادب سرآمد دیگر ملل و اقوام بودند تا آنجا که بازارهایی برای مسابقه در شعر و خطابه بر پا می‌کردند. در همین خصوص چون اوضاع و شرایط حاکم در آن زمان این چنین بود، حکمت الهی اقتضا کرد پیامبر اسلام را با معجزه بیان و فصاحت (قرآن) ارسال کند، به طوری که هر عرب فصیح، منصف و غیر معاندی خود را در برابر فصاحت و بلاغت و شیوه بی‌نظیر آن، عاجز و ناتوان ببیند و اذعان کند سخن این چنین از توان بشر خارج است و به وحی بودن آن اعتراف کند. (همان، ص57 تا 59)‌

فصاحت و بلاغت: پیامبر اکرم‌ص تمام ملل، اقوام و انسان‌های جهان را به اسلام فراخوانده و با آنان با قرآن احتجاج و استدلال کرده و آنها را با آوردن کلامی همچون قرآن به مبارزه طلبیده است. او اعلان کرده اگر همگان دست به دست هم دهند و از فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین افراد کمک بگیرند و کتابی همانند قرآن (در فصاحت و بلاغت و محتوای عالی‌ آن) بیاورند، او دست از ادعای خویش بر می‌دارد. (همان، ص61) تحدی و مبارزه‌طلبی قرآن کریم منحصر به عده خاصی که در‌آن زمان می‌زیستند نبوده، بلکه تمام جن و انس را در طول تاریخ به معارضه دعوت کرده که این مهم در سوره اسراء آیه 88 اشاره شده است.

زیبایی و رسایی این آیات به حدی اعجاب آور است که عرصه را بر شاعران، ادیبان و صاحبان ذوق و قریحه‌های سرشار تنگ کرده  و آنان را به اعتراف به عجز وادار می‌کند. قرآن با شیوه بدیع و منحصربه فرد خود ‌در بیان مفاهیم و معانی بلند و پر محتوا که نه نثر است و نه نظم، چنان جلوه‌گری می‌کند که همه سخنان و آثار ادبی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

انسان هر چقدر با قرآن سر و کار داشته باشد باز هم نمی‌تواند کلامی را تنظیم کند که از نظر (فصاحت و بلاغت) شبیه قرآن باشد. این حقیقت ثابت می‌کند قرآن کریم اسلوب و شیوه خاصی دارد که از حیطه قدرت بشر خارج است و نمی‌توان آن را با آموزش‌، تمرین، تعلیم و تعلم فرا گرفت و اگر قرآن کریم، انشاء و گفتار خود رسول اکرم بود، در سخنان و خطبه‌های آن حضرت که محفوظ مانده و تدوین شده‌، نوعی تشابه میان شیوه و اسلوب قرآن و سخنان آن حضرت مشاهده می‌شد، ولی هیچ‌گونه تشابهی میان آن دو نیست. (همان، ص64)‌

علاوه بر این، بلاغتی که میان مردم معمول است محدود به حدود خاصی است و غالبا افراد بلیغ از انواع بلاغت در یک یا 2 یا حداکثر چند نوع، توانایی دارند نه تمام قسمت‌ها، مثلا ممکن است در حماسه سرایی، مدیحه سرایی یا نوحه سرایی بلیغ باشد ولی در غزلیات مهارتی نداشته باشند، اما قرآن در موضوعات مختلف وارد شده و به فنون گوناگونی سخن بلیغ گفته است و این‌گونه فصاحت و بلاغت همه جانبه به گفتار خدا اختصاص دارد و دیگران از آوردن نظیر آن عاجزند و هرگز برای بشر امکان‌پذیر نیست. (همان، ص 65)‌

بخشی از اعجاز ادبی قرآن کریم، در اسلوب ویژه آن نهفته است. قرآن از نظر سبک کلامی، شیوه‌ای بدیع را که هرگز سابقه نداشته به وجود آورده است. قرآن، نه نظم است و نه نثر. این سبک (ساختار) جدیدی که قرآن ارائه داده و در فرهنگ ادبی عرب، تحولی غریب ایجاد کرده، کاملا بی‌سابقه است و آیندگان را به عجز و تاب انداخته و برایشان جاذبه و کشش دارد، آنها را به وجد می‌آورد و لذت و آرامش می‌دهد، با فطرت دمساز با طبیعت همساز، با وجدان سر و کار داشته و با هستی، سر و سری دارد. (درسنامه علوم قرآنی،حسین جوان آراسته، ص269)‌

قرآن و معرفت عقلی و فلسفی‌

در بسیاری از آیات قرآن بصراحت این مطلب بیان شده که محمدص امی بود و خود آن حضرت نیز این ادعا را در برابر خویشاوندان خود اعلان کرد و هیچ یک از آنان این ادعا را انکار و تکذیب نکردند و این خود دلیل روشنی بر صدق گفتار رسول خداص و صحت نبوت اوست؛ زیرا کسی که خود درس نخوانده و نزد هیچ کس سواد نیاموخته بود، کتابی آورد مشتمل بر معارف عقلی و دقایق علمی به گونه‌ای که از آن تاریخ تاکنون افکار فلاسفه نامدار و دانشمندان بزرگ را به خود جلب و متفکران شرق و غرب عالم را مبهوت و متحیر کرده است و این حالت تحیر و بهت زدگی پایان‌ناپذیر است. (همان، ص 69)‌

اگر از این حقیقت مسلم (امی بودن پیامبر) چشم بپوشیم و فرض کنیم آن حضرت امی نبوده، بلکه علوم و معارف مختلف را با تعلیم و تعلم از دیگران فرا گرفته است‌، لازمه‌اش این است که همه علوم و فنون را از دانشمندان زمان خویش و همان کسانی که در میانشان پرورش یافته‌، فرا گرفته باشد.

در صورتی که آنچه را قرآن برای بشر عرضه داشته است هیچ گونه سنخیتی با افکار و فرهنگ جاهلی مردم آن زمان ندارد، بلکه درست با افکار و عقاید آنان در تضاد است، زیرا عده‌ای از مردم آن دوران، بت‌پرست و به اوهام و خرافات پایبند بودند و عده‌ای دیگر اهل کتاب بوده و معارف و احکام و تاریخشان را از کتب عهدین (تورات و انجیل) به دست می‌آوردند و همین 2 کتاب (تحریف شده)‌ را کتاب آسمانی می‌دانستند.

اگر فرض کنیم رسول اکرم‌ص‌ تعالیم گرانقدر خویش را که در قرآن آمده از تورات و انجیل گرفته است، لازمه آن چنین خواهد بود که افکار و عقاید متداول در آن روزگار برگفتار و معارفش پرتو افکنده باشد و یک نوع تشابه میان معارف قرآن و مطالب موجود در تورات و انجیل وجود داشته باشد. (همان، ص 70)‌

ولی ما می‌بینیم معارف قرآن از بسیاری جهات خلاف معارف عهدین است و قرآن با اوهام و خرافات موجود آن دو کتاب و دیگر مصادر فرهنگی آن دوران مخالفت کرده است.

به عنوان مثال قرآن درباره مسأله توحید آیاتی را مطرح کرده است که در هیچ یک از مصادر فرهنگی آن دوران وجود نداشته و این معارف با براهین فلسفی همسو بوده و عقل سلیم آن را می‌پذیرد، آیا یک انسان امی و درس نخوانده می‌تواند در محیط پر از انحراف آن دوره که عصر جاهلیت بود، چنین معارف ارزشمند و حقایق معنوی را به بهترین شیوه بیان کند؟ برای روشن‌تر شدن این مباحث می‌توان به آیاتی که در خصوص مساله توحید یا سرگذشت و اوصاف پیامبران در قرآن آمده مراجعه و آن را با مباحث مطرح شده در کتب تورات و انجیل مقایسه کرد.

اعجاز قرآن در هماهنگی آیات‌

هر انسان عاقلی بخوبی می‌داند کسی که قانونگذاری و خبرهایش براساس دروغ و افترا استوار باشد قهرا در خبرها و قوانین وی تناقض‌هایی دیده خواهد شد بویژه آن که قوانین وی گسترده و در مسائل و موضوعات گوناگون و مهم اعتقادی‌، اجتماعی و اخلاقی باشد زیرا چنین قوانینی باید مبتنی بر دقیق‌ترین قواعد و مستحکم‌ترین پایه‌های عقلی و علمی استوار بوده باشد.

قرآن کریم در تمام شوون و امور زندگی انسان‌ها به طور وسیع و گسترده سخن گفته و قانونگذاری کرده است، در مباحث الهیات و نبوت، اصول و پایه‌های احکام و سیاست و نظام‌های اجتماعی و قواعد اخلاقی به طور جامع و شامل بحث نموده و به امور دیگری همچون کیهان‌شناسی‌، تاریخ و قوانین مربوط به صلح و جنگ و مانند آن نیز پرداخته، مباحثی درباره موجودات آسمانی و زمینی را از قبیل ملائکه و ستارگان، بادها، دریاها، نباتات، حیوانات و انسان را شرح داده است و مثل‌های گوناگونی را آورده، مواقف هولناک روز قیامت را بازگو کرده، ولی با این اوصاف کوچک‌ترین اختلاف‌، تضاد و تناقضی در میان گفته‌ها و تشریعات آن به چشم نمی‌خورد و در تمام این مسائل از دایره اصول مسلم نزد عقل و عقلا خارج نگشته است. (همان، ص 86) چه بسا قرآن کریم حادثه‌ای را 2 یا 3 بار تکرار کند و در عین حال در میان این موارد کوچک‌ترین اختلاف و تناقض‌گویی وجود ندارد، مثلا داستان حضرت موسی‌ع در قرآن چندین بار تکرار شده ولی در هر مورد به مسائل خاصی اشاره شده است که در دیگر موارد نیست، بدون آن که در اصل مطلب و موضوع داستان کوچک‌ترین اختلافی وجود داشته باشد. (همان، ص 86)‌

از طرفی با توجه به این‌که قرآن بتدریج و در مناسبت‌های مختلف و حوادث گوناگون نازل شده است، این حقیقت بیشتر روشن می‌شود که از ناحیه خداوند نازل شده
زیرا اقتضای طول زمان در نزول آیات قرآن و در عین حال گستردگی آن، این بود که میان آنها نا هماهنگی و اختلاف دیده شود، اما می‌بینیم وقتی به مجموعه آیات نیز بنگریم باز این معجزه قابل مشاهده است.

قرآن کریم خود نیز به این جنبه از اعجاز در آیه 82 سوره نساء این‌گونه اشاره می‌کند: «آیا در (معانی) قرآن نمی‌اندیشند؟  اگر از جانب غیر خدا بود قطعا در آن اختلاف بسیاری می‌یافتند.»

این آیه شریفه، انسان‌ها را به مطلبی که با فطرت و نهاد انسانی درک و احساس شدنی است راهنمایی می‌کند و این که هر کس در ادعاها و گفته‌هایش بر دروغ متکی باشد ناگزیر در نظریاتش دوگانگی و در بیانش تناقض ظاهر خواهد شد، ولی در کتاب خدا (قرآن کریم) این اختلاف و تناقض گویی به هیچ وجه وجود ندارد. (همان، ص 87 )‌

اعجاز قرآن در تشریع و قانونگذاری‌

اگر انسان تاریخ ما قبل از ظهور اسلام را بررسی کند، این حقیقت مسلم و تاریخی بخوبی برایش روشن می‌شود که مردم آن زمان چگونه در جهل و نادانی و حتی توحش به سر می‌بردند. اعراب در زمان جاهلیت عقاید خرافی خاصی داشتند، نه دارای دین و مذهب خاصی بودند که موجب وحدت و تمرکز آنان در نقطه خاصی شود و نه یک نظام اجتماعی (مدنی) داشتند که میانشان ارتباط و هماهنگی برقرار کند، بلکه پیروی از عادات و رسوم نیاکان آنان را به این سو و آن سو سوق می‌داد.

ولی پس از آن که نور محمدص در مکه شروع به درخشیدن کرد و آفتاب اسلام در شبه جزیره عربستان ظاهر شد، دل‌های مردم با معارف الهی روشن و از آلودگی‌ها پاک و با مکارم اخلاق آراسته شد. توحید و یگانه پرستی جایگزین بت‌پرستی و دوگانه‌پرستی شد، جهل و نادانی جای خود را به علم و دانش داد و از مردمی سست عنصر، امتی متحد، منسجم و ایثارگر به وجود آمد که توانست نفوذ و حاکمیت خود را در سراسر عالم گسترش دهد (همان، صص 91 و 90) همه این تعالی، پیشرفت و افتخارات عظیمی که نصیب مسلمانان شد بر اثر تعالیم عالی قرآن کریم بود که بر تمام کتاب‌های آسمانی دیگر برتری دارد، نظام‌ها و قوانینش بر پایه عقل استوار است، روش اعتدال و میانه‌روی را در پیش گرفته و از هرگونه افراط و تفریط اجتناب ورزیده است.

قرآن کریم به دادگری فرمان می‌دهد و در تمام آموزه‌هایش راه اعتدال و میانه‌روی را پیش گرفته است. از طرفی در چندین مورد صفت بخل را نکوهش می‌کند و درباره عواقب وخیم و زیانبار آن هشدار می‌دهد. (نگاه کنید به آیات 58 نساء‌، 180 آل عمران، 29 اسراء و 80 مائده) (همان، ص 93)‌

قرآن برای ریشه‌کن کردن فساد و تحقق یافتن عدل و انصاف در کنار دستور به صبر و شکیبایی، هیچگاه دست مظلوم را در برابر ظالم نبسته و او را از گرفتن حق خویش باز نداشته است، بلکه به وی اجازه داده به همان اندازه که به او ظلم شده عادلانه از ظالم انتقام بگیرد. برای روشن‌تر شدن این بحث به آیات 194 بقره و 33 اسراء مراجعه کنید. (همان ص 94)‌

قوانین قرآن کریم هم به امور زندگی و نظام‌های اجتماعی این جهان توجه دارد و هم به شوون آخرت می‌پردازد و هیچ یک از این دو جنبه مادی و معنوی انسان را نادیده نگرفته است. (بنگرید به آیات 13 و 14 سوره نساء و 7و 8 زلزلت و 77 قصص)‌

قرآن کریم مردم را به سوی عبادت و تفکر در آیات و آثار تشریعی و تکوینی خداوند فرا خوانده و به تأمل و تدبر در آیات و نشانه‌های خدا و اسرار آفرینش تأکید کرده است و در عین حال به جنبه‌های دیگری که افراد بشر را با یکدیگر مربوط می‌کند نیز پرداخته است.

برای مثال خرید و فروش و معاملات حلال را تاکید کرده و از رباخواری و فزون‌طلبی بشدت منع کرده است، به انسان دستور وفای به عهد می‌دهد و به ازدواج که موجب بقای نوع انسان است فرمان داده و نیکی به همسر و والدین و نزدیکان و تمام مسلمانان را لازم و واجب می‌داند. (همان ص 97 و 98)‌

قرآن کریم با واجب کردن امر به معروف و نهی از منکر بر تمام افراد امت و اختصاص ندادن آن به طبقه و افراد خاصی‌، موجبات گسترش و انشای تعالیم خویش را فراهم کرده و در آن روح تداوم و استمرار را دمیده و تمام مسلمانان به تبلیغ احکام و تنفیذ اوامر الهی و به اجرا در آوردن آن مکلف هستند.

از بزرگ‌ترین تعالیم قرآن‌، قانون مساوات و برابری است که با تشریع این قانون انسجام و یگانگی را میان طبقات مختلف مسلمانان ایجاد و اختلافات نژادی و قومی و دیگر امتیازات را لغو کرده است.

حال آیا با وجود این همه قوانین محکم و متقن، هیچ عاقلی به خود اجازه می‌دهد که در نبوت پیامبر اسلام‌ص‌ و معجزه بودن قرآن شک و تردید کند بویژه آن‌که پیامبر در میان مردمی جاهل و نادان که هیچ‌گونه اطلاعی از این تعالیم انسان ساز نداشتند ظهور کرده است. (نگاه کنید به بحث اعجاز قرآن در همان ماخذ)‌

قرآن و حقایق ثابت و خلل‌ناپذیر

قرآن کریم به موضوعات متعدد و در عین حال متنوع و گسترده‌ای پرداخته است. درباره الهیات و خداشناسی و معارف عقلی و ماوراء‌الطبیعه همچون روح، فرشته، ابلیس، جن، کرات آسمانی و احوالات انبیای الهی، مسائل اخلاقی، حقوق خانواده، حکومت و زمامداری، عبادات و معاملات و... بحث کرده است و در تمام این مسائل بهترین و جالب‌ترین حقایق را برای بشر به ارمغان آورده است؛ حقایقی مستحکم و خلل‌ناپذیر که هرگز فساد و تباهی در آن راه ندارد و کوچک‌ترین اشکال و ایرادی متوجه آن نمی‌شود و این چیزی است که از بشر عادی معمولی ساخته نیست، بویژه آن‌که حضرت در میان امتی می‌زیسته که هیچ بهره و نصیبی از معارف و دیگر علوم نداشتند. (همان، ص 102)‌

گفتنی است در حوزه علوم و دانش‌های مختلف طی سالیان متمادی، نظریه‌های بسیاری مطرح شده است که این نظریات با ظهور دانشمندان نسل‌های جدیدتر و گذشت سالیان دراز نقض  و رد شده است، اما قرآن به رغم کثرت مباحث و تنوع مطالب و بالا بودن سطح علمی آن‌، تا کنون مورد کوچک‌ترین اشکال و انتقادی قرار نگرفته و در مسائل و قوانین آن کمترین عیب و ایرادی به چشم نمی‌خورد.

حامد اکبرزاده‌


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد